۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

100 هزار مرتبه

تو خونه بحث سر دوست دختره
دوستت مهمونی گرفته , با دوست دختر دعوت کرده. خیلی دوست داری بری.بهش میگی:شرمنده,نمیتونم بیام.واسه چی؟دختر.
نیم ساعت میخوای ماهواره ببینی,(آشنایی با مادر),فک میکنی موضوش چیه؟دختر.
مامانت بعد از یه عمر میخواد نصیحتت کنه(خلوت مادر و پسر),موضوع چیه؟دختر
داداشات میگن:میخوایم مهمونی بگیریم,تو مشکلی نداری؟میگی:نه,حالا کی هست؟بچه ها خودمون :نگار رزی نسیم. حدس میزدی بازم دختر.
تو خیابون داری میری میخوای شلوار بخری , دعوا شده,سر چی؟ دختر
دوتا دوستات با هم قهرن سر چی؟دختر
تو ماشین نشستی ,بعد از یه هفته میخوای با دوستات بری مثلا خوش بگذرونی.میگن برو لاین ,  دور دور,برا چی؟دختر.
تو دانشگاه ربع ساعت نشستی قرمه سبزی کوفتت کنی,صدای پچ پچ ترم بالایی های میز بغلی میاد.گوشاتو تیز میکنی موضوع چیه؟دختر.
سالار بینیشو عمل کرده,بهش اومده.بهش میگی خیلی بینیت بد نبود چرا عمل کردی؟ جواب میده:دختر!
رفیقت میگه اعتماد به نفسم اومده پایین,میگی برا چی عزیزم؟میگه دو هفتست دوست دختر ندارم!
بعد از یک ماه با یه رفیقات میری  بیرون,از سه ساعتی که با هم بودید,دو ساعتشو داشت اس ام اس میداد . به کی؟دختر.گوشیشو به شوخی میگیری میگی:سرد شد چیزبرگرتو بخور.با حول دستشو دراز میکنه.گوشیشو بر میداره میگه دیر جواب بدم شک میکنه بعدشم قهر!
تو خیابون داری میری لکسوز افتاده دنبال هاچ بک.قیافه هاچبکی ها 200 تومنم  نمی ارزه,فک میکنی چین؟ دختر.


مات ومبهوت.خدایا چرا مردم اینجوری ان؟
چرا اینقدر خودشونو کوچیک میکنن؟
چرا اینقدر خودشونو پایین میبینن؟
خدایا اینا چین دیگه؟
خیلی وقتا به این نتیجه رسیدم که عقده ای ام,ولی اینا رو که میبینم روحیه میگیرم.
انقدر حرف دختر شنیدم که حالم داره به هم میخوره


میای خونه کامپیوترتو روشن میکنی,میری قسمت نظرات وبلاگت.دوستای هم حست واست کامنت گذاشتن,زیاد نیست .4-5 تا بیشتر نیست. ولی خوشحال میشی.خستگیت در میره. آخیش. اینجا دیگه حرف دختر نیست... 






۱۵ نظر:

A.L.I گفت...

عشقبازی به همین آسانی است
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کارهموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه‌ای با آهو
برکه‌ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما!
عشقبازی به همین آسانی است .....
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازش‌بخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دل‌آرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است .....
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنج‌ها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آن‌ها بزنی
مشتری‌هایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است .....
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است.

A.L.I گفت...

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند
حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم
اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم
که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم
فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه
برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن
خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن

A.L.I گفت...

همسفر خسته ام از این همه راه

خسته از نای و نی و این همه اه

راه ، تکرار زمان است چرا

همسفر فاش بگو راز چرا

اری از ایینه ها نیست نشان

ان نشان های نهان نیست عیان

اندر این نبض ِ زمان ، گیج منم

مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم

هوشیارم ز دل ِ خویش چرا

ان که مستم بکند ، نیست چرا

همسفر گرچه رهایم کردی

راست گو ، ره به کجا اوردی

نکند باز به من می خندی

زین که پروانه شدم می خندی

خنده کن تا که منم سوز شوم

بنواز تا که منم کوک شوم

ره به تنهایی من می گرید

همسفر ، باش ، دلم می گرید

خُنک ان روز که اندر پیش است

دل ِ زهر خورده ی من در نیش است

باش تا سایه ای بر من باشی

وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی

ناشناس گفت...

آره خیلی حس بدیه وقتی میبینی همه دوستات درباره ی دختر حرف میزنن و تو بینشون فرق داری ، خیلی بده آدم توو جمعی باشه که رویاهاش آرزوهاش سرگرمی هاش با بقیه هیچ نقطه ی اشترامی نداره.
مامانم هروقت دارم میرم بیرون میگه چیه به خودت رسیدی با دوست دخترت قرار داری...اس ام اس میدم یه جوری نیگام میکنن(یعنی داری به دوست دخترت اس ام اس میدی).
میگم میخوام برم سربازی میگه نکنه دختره گفته زود برو سربازی که ازدواج کنیم!!
ای بابا...بس کنین ، حالم از هرچی دختر بازی و دوست دختره به هم میخوره...
ما اینجا(توی اینترنت) زندگی میکنیم ، دنیای واقعی جایی برای ما نداره

A.L.I گفت...

گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است

A.L.I گفت...

خواب و از چشام بگیر مثل همیشه

بگو عمر عاشقی تموم نمی شه

منو با خودت ببر هر جا دلت خواست

چیزی از دنیا نمی خوام این آخریشه

A.L.I گفت...

حالا خودتو ناراحت نكن من برات 5 تا پيام گذاشتم

erfan گفت...

این روزها همه در مورد دختر صحبت میکنن شما چطور؟ :دی
کاریش نمیشه کرد عزیز ما که نمیتونمی به جنگ جامعه بریم به خاطر گرایشمون.
باید کنار اومد هرچند سخته...

مهرداد گفت...

منم از وقتی خودمو شناختم برام این سوال بوده که مگه یه دختر چی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که یه دنیا دنبالشن
خاک بر سر همشون دی:

نقطه چین ها . . . گفت...

دقیقا همینطوره..یه جامعه استریت سالار!..

یوسف

رهام گفت...

بهترین راه همرنگ جماعت شدنه:)) سخت بگیری سخت میگذره. فکرشم نکن. اونا اونطورین ما اینطوری دیگه، به همین راحتی:دی

Danials گفت...

سلام.
دانشگاه که واسه من شده جهنم.باز ترم اول خوب بود دخترا خیلی کم بودن اما الان که دوسال گذشته به ازای هر پسر 8 تا دختر هست. چه قدر سریع زیاد می شن اینا.از ناز و عشوه هاشون و تیکه هایی که بار هم می کنن متنفرم. واقعا عذاب آوره......

k1 گفت...

مرسی A.lI جان. راستی اون شعر اولیه خیلی قشنگ بود(عشق بازی به همین سادگی است) مال خودته؟

erfan گفت...

سه شنبه
چرا تلخ و بی حوصله ؟
سه شنبه
چرا این همه فاصله ؟
سه شنبه
چه سنگین !چه سرسخت ؛ فرسخ به فرسخ !
سه شنبه
خدا کوه را آفرید

قیصر امین پور

اینم شعر سه شنبه تقدیم به تو عزیز

mr. X گفت...

بابا مگه این دخترا چشونه؟ دلت هم بخواد!!!! همین کارا رو میکنین که ...
دختر
دختر

دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
دختر
حال داد
البته بار اول اومدم اینجا ولی خواستم خودمو معرفی کنم دیگه!!!